Mittwoch, 13. Februar 2013

سه مقاله: چرا به فیسبوک نه! میگوییم! و اسکایپ چقدر امن است؟


Facebook آفت زده و بیمار است
آیا ZSocial راه کار است؟ 

مایکل آلبرت - برگردان: بابک پاکزاد
• ما در Zsocial، خود به شیوه ای خائنانه و دسیسه آمیز گستره ارتباطات شما را فیلتر نخواهیم کرد. ما در Zsocial، تمایلی به تکه تکه کردن ارتباطات نداریم. ما به تناسب نیازهایی که چپ دیکته می کند Zsocial را رشد داده و فراز می آوریم. ما امیدواریم شما نیز با آن در ارتباط قرار گیرید ...

قدرت های سرّی در اینترنت 
بنیامین هارتل میر - برگردان: آرش برومند
• اگر داده های فیس بوک به دست های اشتباه و ناجوری بیافتد تکلیف چیست؟ مثلا در دست نهادهای دولتی و امنیتی؟ آیا در اینصورت اکثر انسان ها همینطور که اکنون در فیس بوک و گوگل رفتار می کنند، حاضرند داوطلبانه در مورد زندگی خصوصی خود به ارگان های امنیتی گزارش دهند؟ هرگز! اما دقیقا همین اتفاق دارد می افتد ...

آيااستفاده از «اسکايپ» امن است؟

سام اسميت، يک کارشناس فن آوری از مجموعه «پرايوسی اينترنشنال» مستقر در لندن می گويد اسکايپ مدت ها به عنوان ابزار ارتباطی امنی قلمداد می شد، و حتی در سال ۲۰۰۵ با صدور يک بيانيه مطبوعاتی به کاربران اطمينان داد که «هيچ کس مکالمات شما را گوش نمی کند.» اما از زمانی که مايکروسافت در سال ۲۰۱۱ اسکايپ را به مبلغ ۸.۵ ميليارد دلار خريداری کرد اين شرکت ديگر چنين بيانيه ای نداده است.
اسميت تصريح می کند که «امروز نيازمند شفاف سازی بيشتری هستيم، چرا که در سال ۲۰۰۵ اسکايپ اعلام کرد که کسی به مکالمات گوش نمی دهد، و وقتی مردم به آن اقبال نشان دادند و خدماتش را خريداری کردند، دليل [اصليش] همين بود. اسکايپ ارزان بود، رايگان بود و البته امن بود. اگر اين شرايط فرق کرده باشد، کاربران اسکايپ سزاوارند که واقعيت را بدانند
با اين همه، در حالی که کاربران منتظر اعلام اطلاعات بيشتری از سوی اسکايپ هستند، کارشناسان امنيتی توصيه می کنند که کنشگران در ارتباطات خود بر روی اينترنت بيش از گذشته جانب احتياط را رعايت کنند.
برای خواندن مقاله ها در منبع روی تیتر آنها کلیک کنیم. برای خواندن مقاله اول در آرشیو روی اینجا کلیک کنیم.
Facebook آفت زده و بیمار است
آیا ZSocial راه کار است؟ 

مایکل آلبرت - برگردان: بابک پاکزاد
• ما در Zsocial، خود به شیوه ای خائنانه و دسیسه آمیز گستره ارتباطات شما را فیلتر نخواهیم کرد. ما در Zsocial، تمایلی به تکه تکه کردن ارتباطات نداریم. ما به تناسب نیازهایی که چپ دیکته می کند Zsocial را رشد داده و فراز می آوریم. ما امیدواریم شما نیز با آن در ارتباط قرار گیرید ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
چهارشنبه  ۱۵ آذر ۱٣۹۱ -  ۵ دسامبر ۲۰۱۲

ما در دهه ۶۰ شعاری داشتیم: "شما یا بخشی از مشکل هستید یا بخشی از راه حل". شعارهای ما همیشه از آن دقت، زیرکی و ظرافت برخودار نبود و این برخورد سیخکی، آثار نامطلوبی داشت. کسی که موافق شما نبود برچسب "بخشی از مشکل" می خورد و هیچ توجهی به او نمی شد. حال بروید همان رویه ها را تکرار کنید! مثل اینکه "پارانویا به اعماق رسوخ کرده"!
شعار دیگری اخیرا مطرح شد و روشن می کرد که "بخشی از مشکل بودن" اختلاف با من، شما یا هرکس دیگری نیست بلکه موضوع ، مهم تر و اساسی تر است. اخیرا روی پارچه نوشته ای از یونان خواندم: "شما بیماری را دارید، ما نوشدارو را – انقلاب".
هنرمند آن پارچه نوشته منظور و تصورش از بیماری چه بوده است؟ من بر این باورم که منظور، درخدمت قرار گرفتن و کمک فعال به کل آمیزه روابط نهادینه مرتبط با سرمایه داری، اقتدارگرایی، پدرسالاری و نژاد پرستی بوده است. و هنگامی که در نظر بگیریم اصطلاح "بیماری" به این گونه در ارتباط با افراد بکار می رود- فکر می کنم آن چه یونانی ها در ذهن داشته اند کل گروه ها و بویژه نهادهای بیمار بوده است.
به این ترتیب من هم می گویم Facebook بیماری را دارد. منظور من از چنین ادعایی چه می تواند باشد؟ Facebook ؟سلاح مطلوب کنشگران عصر جدید؟
بسیار خوب، منظورم این است که Facebook – و Google، Twitter و...- ماشین های رسانه ای شرکتی هستند که با دستور کسب سود و حفظ شرایط کسب سود به پیش رانده می شوند. دغدغه آنها نسبت به معاشرت اجتماعی، اطلاعات، حقیقت یا عدالت تنها بمثابه ابزاری برای کسب سود و قدرت عمل می کند.
هنگامی که کسی از جرگه چپ می گوید بانک "بیماری" دارد، یا شرکت های رهنی، شرکت های داروسازی، شرکت های برق، وال مارت، آمازون یا نیویورک تایمز؛ دیگر افراد چپ گرا می گویند، بسیار خوب، چیز دیگر جدیدی هست؟ البته که آنها بیماری دارند.
ما پولمان را در بانک می گذاریم، از شرکت رهنی خدمات می گیریم، از تاسیسات برق دریافت می کنیم، از وال مارت مثلا یک صندلی و مواد غذایی می خریم، از آمازون کتاب یا از نیویورک تایمز روزنامه می خریم- و هر بار با بیماری معامله می کنیم و در معرض آن قرار می گیریم- زیرا در جهانی زندگی می کنیم که قطع ارتباط با تمام شرکت ها به منزله خودکشی است. در جامعه ما تولید و مصرف جدی و مطلوب به شکل فراگیر و غیر قابل احترازی به واسطه شرکتها صورت می پذیرد. یا با آنها در ارتباط قرار می گیریم و یا می میریم.
حتی وقتی نهادهایی که با آنها معامله می کنیم عمومی باشند، باز هم اغلب از نظر طبقاتی تقسیم و تفکیک شده و به شکلی بسیار مشابه Bank of America یا نیویورک تایمز در جهت سود و قدرت عمل می کنند. برای مثال National Public Radio با یک هویت بی طبقه و مشارکتی بسیار فاصله دارد.
بنابراین ما به بانک می رویم، دارو می خوریم، کتاب می خریم، زیرا ما باید و یا به هر ترتیب باید از مسیر این گزینه ها که در تعارض با خودمان و برنامه هایمان قرار دارند عبور کنیم – حداقل در دنیای موجود کنونی اوضاع به این احوال است.
اما در آستانه این مصالحه ضروری، حتی در صورتی که معامله با شرکت ها ما را زنده نگه داشته و برخی اوقات ما را مطلع و راضی کند- و با توجه به این که با هر بار معامله با آنها برای ثروتمندان تولید سود کرده و آجر کوچک دیگری روی دیوار مشروعیت نظام می گذاریم- آن چه نباید به آن مبادرت ورزیم این است که از شرکت هایی که با آنها در ارتباط قرار می گیریم به خاطر آن که بیشتربه ما توجه می کنند و بسیار کمتر به عدالت اجتماعی، تقدیر کرده و تجلیل به عمل آوریم.
من از داروی تولید شده توسط یک کمپانی داروسازی استفاده می کنم که بینایی و دید مرا بهتر می کند؛ اما تصویر لوگوی آن شرکت را روی تی شرت ام و یا روی کابینت مخصوص دارو و کمک های اولیه ام نمی چسبانم. زیرا آن شرکت به سکه های توی جیبم توجه می کند که قرار است برای خرید آن محصول پرداخت شود.
ما از محصولات غذایی کمپانی های بزرگ کشاورزی استفاده می کنیم. من چتر تبلیغاتی این کمپانی را با خودم این طرف و آن طرف نمی برم و یا لوگوی آن را روی یخچالم نمی چسبانم، حتی اگر بدون محصولات آن شرکت به گرسنگی بیافتم. شرکت مذکور نگران گرسنگی احتمالی من ویا گرسنگی واقعی میلیون ها نفر نیست بلکه نگران کسب سود است.
من از طریق نیویورک تایمز از اخبار مطلع می شوم. من ادعا نمی کنم که نیویورک تایمز دوست بشریت است، حتی اگر بعضی اوقات بتوانم از آن برای و در مسیر بشریت بهره گیرم. نیویورک تایمز را با بشریت کاری نیست، آن به قدرت و سرمایه توجه می کند. آن آشکارا به بشریت توهین می کند، بشریت را تنزل داده خفیف می کند. نیویورک تایمز منظما به بی عدالتی هایی که بشریت متحمل می شود وفادار بوده و در آن سهم دارد.
بنابراین چرا برخی از افراد- از جمله برخی از چپ گرایان بسیار جدی، مطلع و متعهد، نسبت به نهادهای اطلاع رسانی و به ویژه نسبت به Facebook، Google، وTwitter این چنین نگاهی غیرانتقادی و حتی حمایت گرایانه دارند؟ از جمله Apple در ردیف دوم که محصولاتش را دوست دارم و استفاده می کنم همراه با Microsoft،Sony، Yahoo، و هر شرکت دیگری که با آنها معامله کرده و ابزارهایشان را بکار می گیرند.
شاید برخی چپ گرایان فکر می کنند اتخاذ رویکرد انتقادی نسبت به نهادها و موسسات اینترنتی مستلزم آن است که آنها نباید به هیچ وجه از این نهادها و موسسات استفاده کنند! اما چرا آنها درباره Facebook ،Google و Twitter این طور فکر می کنند و نه درباره Bank of America ،Merk and Co و نیویورک تایمز؟ طعنه و سرزنش به جای خود، اما به وقت ضرورت ما از همه آنها استفاده کرده و بهره می گیریم. چرا درباره موسسات و نهادهای اطلاع رسانی به شکلی مشابه رفتار نکنیم؟ آنها را مورد سرزنش و طعنه قرار دهیم و در زمان های مقتضی از آنها بهره گیریم؟
در مقالات دیگر به توصیف بیماری های مرتبط با ساختار و عملکرد این نهادهای شرکتی غول آسا در عرصه اطلاع رسانی پرداخته ام؛ بویژه به این موارد اشاره کرده ام: شیوه های تکه تکه شدن اطلاعات، کاهش محدوده توجه اذهان، بی ارزش شدن دوستی، فروش دسترسی به کاربران جهت تبلیغات، دستکاری شیوه جستجو و دادن اطلاعات درباره عادات و روابطمان به پلیس و دولت.
من بر این گمانم که اگر حداکثر یک میلیمتر به زیر سطح امور نفوذ کنیم، در طیف چپ دیگر کسی در این باره شکی نخواهد داشت. نهایت آن که درک منطق شرکتی بخش مهمی است از درک جهان اطراف ما. با این حال اگر درباره این ادعاها پیرامون Facebook و... شک و تردید دارید بهتر است به مقالات Facing Facebook and Internet ، Internet Worries ، Facebook Versus Civilization و یا منابع دیگری که در آن مقالات پیدا می کنید رجوع کنید.
موضوع این است که حتی اگر تمام چپ گرایان چنین کنکاشی را صورت دهند و کما بیش در مورد خصلت بیمار موتورهای جستجو و شبکه های اجتماعی جریان اصلی متقاعد شده باشند، بر اساس تجربه ام هنوز بیشتر آن ها در سطح انکار کلامی متوقف می شوند و کمتر تحلیل های جدی و اقدامات هدفمند متمرکز بر Facebook ، Google و Twitter صورت می گیرد.من متواضعانه دوست دارم بدانم چرا این چنین است. این موضوع برای من غیر قابل هضم است.
من مطمئنا می توانم شاهد استفاده از این نهادها و موسسات برای مقاصد خاص باشم، برای مثال من اغلب از Google برای جستجوی آنلاین استفاده می کنم – اگرچه ،من این روزها پذیرفته ام زمانی که این کار را انجام می دهم خودم را ناگزیر می دانم که در نظر بگیرم این ارسال فیلتر شده نظام مند نتایج جستجوی شخصی است که از سوی Google برای من تامین می شود.
یا Facebook را در نظر بگیرید.من مطمئنا می توانم شاهد استفاده از آن برای یافتن دوستانی که مدتها است رابطه ام با آن ها قطع شده باشم و یا حتی حفظ ارتباط با دوستانی که به دلیل اولویتشان از طرق دیگر نمی توان با آنها مرتبط شد و همچنین ارسال اطلاعات خوب به گستره وسیعی از مخاطبانی که به طرق دیگر نمی توانند آن را بخوانند؛اگر چه فکر می کنم پست های فیس بوکی این اقدام آخری را کمتر از آنچه مردم ادعا می کنند متحقق می کند.
با این حال،من هرگز این موضوع به ذهنم خطور نکرده که یک "دوست" کسی است که در لیست دوستان فیس بوک شما است- این ایده تقلیل یافته قابل قبول نیست که بودن در چنین لیستی در حقیقت تعریف دوست کسی بودن باشد.
همچنین نمی توانم شاهد باشم که کسی خود را با نوعی ارتباطات تکه تکه شده وفق دهد چه برحسب عادت های برخاسته از کنش های آنلاین متوالی، چه به خاطر ترجیحات تحمیل شده بخاطر سهولت و بهره وری. این موضوع پتانسیل های انسانی را تقلیل داده و خفیف می کند. همچنین من، کاهش مدام گستره توجه و تمرکز فرد نوعی که ناگزیر از استفاده وسیع از این ابزارها است و برای جبران این روند، خود را ملزم به توجه و تمرکز طولانی تر برای غور در موضوعات نمی داند، را برنمی تابم.
به شکل مشابهی، نمی توانم ببینم کسی، خودش، تبلیغات بشدت هدفمند و ناخوانده و متجاوز را ملایم وخوش خیم در نظر بگیرد و همچنین نمی توانم شاهد عملکردی باشم که در آن انگار معامله با هدف قدرت و کسب سود در ابعاد کلان ،اولویت هایی هستند که برایشان انگیزه بسیار خوبی وجود دارد.
یک موسیقیدان که بسیار شیفته محتوی وبسایت Znet است ،با هدف دسترسی به گسترده ترین خواننده ممکن، اخیرا طی نوشته ای از من پرسید چرا در Znet آیکن هایی در هر صفحه تعبیه نشده که به افراد اجازه دهد به آسانی مقالات و دیگر محتویات سایت را به Facebook منتقل کنند تا بتوانند مثل یک ویروس منتشر شوند؟
من از این پیشنهاد صرف نظر کردم. به نظر من کلیک کردن روی یک دکمه کوچک نوعا یک ویروس اطلاعاتی مفید تولید نمی کند.من این پیشنهاد را در مورد بخش اعظم کاربران Facebook و نه کاربران چپ،البته امیدوارم ، بلکه اکثریت آنها بی فایده می دانم –تاثیر فرآیندها و تمایلات فیس بوکی بشدت امکان این که آنها چیزی جز چند جمله کوتاه بخوانند را کاهش داده است،فارغ از این که لینکی به صفحه آنها ارسال شده باشد یا نه، و همچنین من از این موضوع چشم پوشی نمی کنم که سایتی بدون اشاره ضمنی به لوگوهای همه جا حاضر چند شرکت عمده (که از قضا آن شرکتها معادل با اجتماعی بودن تلقی می شوند) بخواهد به شکلی معقول، به کاربرانش اجازه دهد مقادیر قابل توجهی از آن چه دارد را به اشتراک گذارند.به جای چنگ زدن و آویختن به این عدم توافق ها، در پاسخ به آن رفیق موسیقیدان نوشتم قبول مقدمات و پیش نیازهای کلیک بر چنین لینک هایی ،اغلب مولد گونه ای نامطلوب از انتشار ایده ها است...
   ما باور داریم که Facebook و دیگر سایت های مشابه ،بیش از آن که یک راه حل باشند،یک مشکل محسوب می شوند.آری، ممکن است به طرق گوناگون از عملیات شرکت های عظیمی که محرکشان کسب سود است استفاده کرد؛ شرکت هایی که به گونه ای طراحی شده اند که ارتباطات به دلایلی زمین گیر شده را تعادل بخشند. اما این موضوع بسیار متفاوت از این است که چنین نهادهایی را ابزارهای بسیار ارزشمندی برای شبکه سازی اجتماعی چپ تلقی کنیم. ما می توانیم از داشتن یک حساب بانکی منتفع شویم اما بانک ها را تکریم نمی کنیم و تبلیغات همه جا حاضرشان را سردست نمی گیریم و به نفعشان گواهی نمی دهیم.
پس به عنوان جایگزین،چه کاری می توان انجام داد؟ ما در Znet تلاش کرده و عزم خود را جزم کرده ایم تا چیزی بسازیم بهتر از بهترین ابزارهای شرکتی آلوده و ناپاک. وقتی به زودی Zsocial آغاز به کار کند،ما با سهولت تمام متون و محتوایمان را به سایت های شبکه ای بزرگ ارسال خواهیم کرد زیرا در آن زمان Zsocial در جایگاه خویش قرار گرفته،به این ترتیب نخواهیم گفت،بسیار خوب، Facebook بهترین ابزار تعامل اجتماعی آنلاین و آن مسیری است که باید همه در آن گام نهیم.نه،بجای آن خواهیم گفت،بگذار از نهادهای کاملا آلوده و ناپاک از جمله Facebook استفاده کنیم،درست مثل وقتی که از بانک ها یا کمپانی های داروسازی استفاده می کنیم – به عنوان یک گزینه تحمیلی و بشدت محدود شده برای انجام برخی وظایف نظیر دسترسی به گستره وسیع مخاطبان نه چندان سیاسی.اما برای تعاملات اجتماعی جدی با چپ گرایان بگذار ابزارهای خودمان را توسعه داده و مورد استفاده قرار دهیم .ابزارهایی که تجاری سازی نشده،قطعه قطعه نشده و دستکاری نشده و شما را نمی فروشد ؛ و بجای آن، بر اساس عالی ترین اولویت هایمان طراحی و حفظ و نگهداری می شود.
بله، در این ضمن Znet کاهش دسترسی را تجربه می کند اما در بلند مدت امیدواریم بجای آن که از عملیات شبکه ای اشخاص، سود و قدرت منتفع شود ،هرکس به نام عدالت اجتماعی ، عملیات شبکه ای خود را انجام دهد.
البته هر کسی در موقعیت و جایگاهی قرار ندارد که برای ساخت و دفاع از آلترناتیوی چپ برای Facebook درصدد برآید . اما به نظر من ،کسانی که در چنین موقعیتی هستند باید چنین اقدامی را صورت دهند. بنابراین Znet در برابر Facebook تعظیم و تکریم نکرده وتلاش می کند “Faceleft” ، Zsocial را بسازد و سر و سامان دهد.
و بمثابه کاربر و نه تامین کننده سرویس،آیا نباید امید داشته باشیم که تلاش هایی نظیر Faceleft قرین موفقیت شود تا ما چپ گرایان بتوانیم از نهادهای خودمان برای بحث ها،جدل ها،برنامه ریزی ،جستجو و گشت و گذارمان استفاده کنیم.و تنها وقتی از نهادهای تجاری بزرگ استفاده کنیم که چنین اقدامی معنای خوبی داشته باشد،مثل دسترسی به مخاطبان جدید و بلافاصله آوردن آنها به نهادهای غیرشرکتی امان و دسترسی به آنها با اطلاعات غیر شرکتی امان ویا یافتن دوستان قدیمی ویا حفظ پیوند با آنهایی که بجز Facebook در مکانی دیگر عملیات شبکه ای ندارند. و حتی نباید به این اقدام مبادرت ورزیم مگر بصورت انتقادی،با نگرشی عمیق، بدون افزودن به هاله فیس بوک بمثابه یک ابزار بی طرف و یا حتی به عنوان ترغیب کننده عدالت.
این است تفکر پس پشت Zsocial ،که به هر ترتیب، بر تجهیزات اتصال به اینترنتی که شما ترجیح می دهید، خیلی زود پدیدار خواهد شد. ما در نظر داریم Zsocial به حریم خصوصی احترام گذارد و هرگونه تجاری سازی و البته تبلیغات را طرد و نفی کند. ما در Zsocial ،خود به شیوه ای خائنانه و دسیسه آمیز گستره ارتباطات شما را فیلتر نخواهیم کرد. ما در Zsocial ، تمایلی به تکه تکه کردن ارتباطات نداریم. ما به تناسب نیازهایی که چپ دیکته می کند Zsocial را رشد داده و فراز می آوریم. ما امیدواریم شما نیز با آن در ارتباط قرار گیرید.
بیماری، سرمایه داری، پدرسالاری، نژادپرستی، و اقتدارگرایی است. آیا ما خواهیم توانست طی یک انقلاب،هم اکنون،یک روابط اجتماعی حقیقتا خودگردان، از زاویه زیست محیطی سبز، صلح آمیز، برابر، متکثر و همبسته را جایگزین تمام آن بیماری ها بکنیم؟ این مساله زمان می برد.این در حالی است که ما می توانیم حداقل، بیماری را بشناسیم تا با امنیت بیشتری از کریدورهایش عبور کنیم.و می توانیم درون چشم انداز آفت زده اطرافمان، حداقل برخی ساختارهای خودمان را بسازیم که با خودمان و دیگران بهتر رفتار کند و مدلی را فراهم کنیم که الهامبخش باشد و درکمان را تغذیه کرده و اقدامات و برنامه هایمان را غنی کند.
با استفاده بادقت،در موارد متعدد، می توان Facebook را به خدمت گرفت- همانطور که Google ، و حتی ممکن است Twitter ،Apple ،Sony و... .اما باید وقتی با آنها در ارتباط قرار می گیریم آگاه بوده و قدرت تمیز داشته باشیم. همچنین تا جایی که می توانیم باید آلترناتیوهای خودمان را داشته باشیم و نشان دهیم چطور ارتباطات اینترنتی باید اجرا شده و جاری شود و بجای اخلاقیات تجاری به نیازها و پتانسیل هایمان بهتر پاسخ گوید.امیدواریم Zsocial گامی در این جهت باشد.

پی نوشت مترجم: هم اکنون کمتر از یک ماه است که شبکه اجتماعی Zsocial راه اندازی شده است. علاقه مندان می توانند از طریق آدرس زیر وارد این شبکه شوند.
http://www.zsocial.org

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen