Sonntag, 23. März 2014

ریحانه یک اطلاعاتی حشری و متجاوز را کشته. علیه اعدام او اعتراض کنیم.

حال و روز خانواده یک محکوم به اعدام درآستانه سال نو
 
برای خواندن داستان قتل متجاوز اطلاعاتی توسط ریحانه جباری روی تیتر بالا و یا روی اینجا کلیک کنیم.

 آزمايش هاي انجام شده روي محتواي ليوان ها نشان مي دهد آبميوه ريحانه حاوي داروي بيهوشي بوده است. در کیسه خریدهای مرتضی از داروخانه یک بسته کاندوم پیدا شد،   اس. ام . اس­ های ارسال شده از سوی ریحانه نشان می­دهد که او با مقتول رابطه­ای صمیمانه نداشته است. با همه­ ی این­ها ادله دفاع مشروع در مقابل تجاوز از ریحانه پذیرفته نمی­شود.

ریحانه در جلسات بازحویی از اطلاعاتی بودن مرتضی حرف زده بود. استعلام از وزارت اطلاعات نشان داد که مرتضی کارمند سابق وزارت اطلاعات بوده است. چند روز پیش پروانه حاجیلو که در زندان با ریحانه هم­بند بوده است، در گزارشی که در شبکه بین المللی همبستگی با مبارزات زنان ایران منتشر شد، چنین نوشت: «یک بار توانستیم از موقعیتی که من در حال برگشت از هواخوری بودم و او را به هواخوری می بردند، استفاده کنیم. او که به من اعتماد کرده بود، جای زخم های شکنجه روی بدنش را سریع به من نشان داد که با شیئی شبیه گرز، او را شکنجه داده بودند تا اعتراف کند که این قتل سیاسی بوده است

Samstag, 22. März 2014

با فایرفاکس، ناشناس در گوگل جستجو کنید





شما برای حفاظت از حریم خصوصی و شخصی خودتان در هنگام جستجو در گوگل چندین گزینه دارید.

به عنوان مثال، می‌توانید از حساب کاربری خودتان در گوگل خارج شوید و بعد اقدام به جستجو کنید و یا می‌توانید از یک مرورگر دیگر برای جستجو استفاده کنید٬ مثلا حساب کاربری شما در گوگل کروم باز است اما شما در فایرفاکس و بدون حساب خود، جستجو را انجام می‌دهید.
حتی می‌توانید از موتورهای جستجوی جایگزین مانند آنهایی که در اینجا قبلا به شما معرفی کردیم، استفاده کنید.
اما  بیشتر کاربران نه تمایلی به تغییر موتور جستجوی خود دارند و نه تمایلی به تغییر مرورگرشان! اینجاست که اگر کاربر فایرفاکس باشید افزونه‌  "Searchonymous" به کمک شما خواهد آمد.
نکته‌ بسیار خوب در مورد این افزونه‌، این است که بعد از نصب نیازی به " Restart" کردن فایرفاکس ندارید و هیچ تنظیم و پیکره بندی خاصی هم ندارد. "Searchonymous" در پشت صحنه فعالیت می‌کند.
شما می‌توانید در هر کدام از سرویس‌های گوگل که تمایل دارید باشید، لاگین کرده باقی بمانید اما وقتی به صفحه‌ جستجوی گوگل یعنی همان "www.google.com" بروید دکمه‌ "Sign in" را خواهید دید.


Dienstag, 18. März 2014

بیانیه 27 پناهنده سیاسی متحصن در ترکیه در پی مرگ رضا احمدی پناهنده سیاسی کُرد ایرانی


کمپین حمایت از پناهندگان سیاسی کُرد ایرانی در ترکیه

شادروان رضا احمدی پناهنده سیاسی کُرد ایرانی که با دریافت پاسخ قبولی یو.ان.اچ.سی.آر در سال 2011، چندین سال در حالت انتظار برای تعیین کشور سوم به‌سر برده بود؛ به دلیل فشارهای روحی و روانی، بیماری و وضعیت وخیم جسمی از یک سو و بی‌تفاوتی و عدم انتقال وی از جانب این کمیساریا از سوی دیگر، نهایتا در ابتدای سال 2014 در شهر کاستامانو ترکیه دچار سکته قلبی شد و متاسفانه جان خود را از دست داد. این پناهنده سیاسی کُرد ایرانی با در دست داشتن قبولی، قربانی سیاست‌های تبعیض‌آمیز کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ترکیه وکشورهای پناهنده پذیر شد.

ما پناهندگان چیزی برای از دست دادن نداریم/ فایل صوتی

گفت‌وگو با نیما بازاللهی و سامان پورآمان از پناهندگان متحصن در مقابل درب کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد.
پناهندگان متحصن؛ ما پناهندگان چیزی برای از دست دادن نداریم و تا محقق شدن خواسته‌هایمان همین جا به تحصن خود ادامه می‌دهیم
فدارسیون سراسری پناهندگان ایرانی - واحد ترکیه
2014/18/3


با وجود درخواست‌های متعدد ما، تاکنون هیچ‌گونه تغییری در جهت انتقال ما به کشور امن سوم صورت نگرفتە است و گاهی نیز به ما ابلاغ شده که به دلیل سیاسی بودن پروندەهایمان، کشورهای پناهنده‌پذیر حاضر به پذیرش پرونده ما نمی‌باشند. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در برخی موارد اظهار داشته است که کشورهای پناهنده‌پذیر بزرگی چون آمریکا، کانادا و استرالیا از پذیرش و انتقال شما به دلیل "تروریستی بودن احزاب سیاسی کُرد" امتناع می‌کنند. در این خصوص نامه‌ای از سوی سفارت کانادا که به گروهی از پناهندگان در مقابل رد پذیرش آنها در سال 2010 نوشته شده، به پیوست این بیانیه منتشر می‌گردد.
گفتنی است احزاب سیاسی کُرد مورد اشاره، در طول 15 سال اخیر هیچ‌گونه فعالیت و مبارزه مسلحانه نداشته و ما بر این باور هستیم که دلیل ابراز شده نادرست و غیرمنصفانه است.
لازم به ذکر است در ماه‌های اخیر یکی از پناهندگان سیاسی کُرد ایرانی در ترکیه به نام رضا احمدی که با دریافت پاسخ قبولی یو.ان.اچ.سی.آر در سال 2011، چندین سال در حالت انتظار برای تعیین کشور سوم به‌سر برده بود؛ به دلیل فشارهای روحی و روانی، بیماری و وضعیت وخیم جسمی از یک سو و بی‌تفاوتی و عدم انتقال وی از جانب این کمیساریا از سوی دیگر، نهایتا در ابتدای سال 2014 در شهر کاستامانو ترکیه دچار سکته قلبی شده و متاسفانه جان خود را از دست داد. این پناهنده سیاسی کُرد ایرانی با در دست داشتن قبولی، قربانی سیاست‌های تبعیض‌آمیز دست‌وپاگیر موجود شد. ما امضاکنندگان این بیانیه بر این باور هستیم که این رویکرد تبعیض‌آمیز کاملا مغایر با اصول و قوانین حقوق بشری می‌باشد. اکنون پس از سال‌ها بلاتکلیفی و بی‌توجهی به درخواست‌های مکرر ما، تصمیم گرفتیم به عنوان آخرین امکان و راە باقی‌مانده، صدای خود را به وسیله اعلام تحصن در مقابل ساختمان اداری کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در آنکارای ترکیه به گوش رسانه‌های گروهی، نهادها و سازمان‌های حقوق بشری، مدافعین حقوق بشر و مردم جهان برسانیم.

با وجود اینکه مدت‌ها از دریافت پاسخ قبولی پناهندگی ما می‌‌گذرد، اما در نهایت کم‌توجهی و تبعیض کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (یو.ان.اچ.سی.آر) جهت انتقال به کشور امن سوم با مشکلات معیشتی، روحی و به‌خصوص امنیتی فراوانی در ترکیه مواجه شده‌ایم. لازم به ذکر است که با وجود درخواست‌های متعدد هیچ‌گونه تغییری در جهت انتقال ما صورت نگرفتە و گاهی نیز به ما ابلاغ شده که به دلیل سیاسی بودن پروندەهایمان کشورهای پناهنده‌پذیر آمریکا، کانادا و استرالیا که بیشترین تعداد پناهندگان ایرانی از ترکیه را پذیرا می‌باشند، حاضر به پذیرش پرونده کرُدهایی که به دلیل سیاسی بودن در ایران جانشان به خطر افتاده نمی‌باشد. و هر بار که پناهندگان کُرد دلیل عدم پذیرش خود توسط این کشورها را از مسوولین سازمان ملل جویا می‌شوند، با این پاسخ روبه‌رو می‌شوند که این کشورها کلیه احزاب سیاسی کرُدی را تروریستی می‌شناسد و به این دلیل پذیرای پرونده پناهندگان سیاسی کُرد نمی‌باشد.

زندگی غنی‌شده در فوکوشیما




سه سال از وقوع زلزله ۹ ریشتری و سونامی در فوکوشیما می‌گذرد. در اثر زلزله و سونامی، نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما شماره ۱ که به شرکت نیروی برق توکیو (تپکو) تعلق داشت از کار افتاد و مواد رادیواکتیو، این منطقه را آلوده کرد. آلکساندر نویرایتر، روزنامه‌نگار و عکاس آلمانی در سال ۲۰۱۳ به ژاپن سفر کرد و در طی سه هفته از زندگی روزانه مردم در فوکوشیما گزارشی تصویری و مستند تهیه کرد. این گزارش اکنون، در سومین سالگرد فاجعه اتمی فوکوشیما به شکل یک کتاب مصور با عنوان «فوکوشیما، ۳۶۰ درجه» منتشر شده است.
………..
آلکساندر نویرایتر در یک گزارش میدانی نظر ژاپنی‌ها از لایه‌های گوناگون اجتماعی را درباره فوکوشیما بازتاب می‌دهد. تارو یاماموتو، شخصیت رسانه‌ای و یکی از سیاستمداران ژاپن از تظاهرات اعتراضی مردم پس از فاجعه فوکوشیما و شکل‌گیری فرهنگ اعتراض در ژاپن سخن می‌گوید. ژاپنی‌ها حتی در تظاهرات اعتراضی‌شان هم نظم را رعایت می‌کنند و در صفوف سه نفره راهپیمایی می‌کنند.
کتاب «فوکوشیما، ۳۶۰ درجه»، آلکساندر نویرایتر

کتاب «فوکوشیما، ۳۶۰ درجه»، آلکساندر نویرایتر

تاکاشی اوسوگی، روزنامه‌نگار ژاپنی توضیح می‌دهد که چگونه رسانه‌ها، نهادهای اقتصادی و دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی ژاپن از نظر مادی به شرکت «تپکو» وابسته‌اند و به همین دلیل «تپکو» موفق شده است مانع از انتشار هرگونه گزارش انتقادی درباره نیروگاه‌های هسته‌ای‌اش شود.

خواننده کتاب «فوکوشیما، ۳۶۰ درجه» اطلاع پیدا می‌کند که دولت ژاپن میزان قابل تحمل اشعه رادیواکتیو را تا ۲۰ میلی‌سیورت در سال افزایش داد و همچنین برخی مناطق آلوده به رادیواکتیو را «قابل سکونت» اعلام کرد با این هدف که اهالی در محل سکونتشان بمانند و دولت مجبور نباشد آنها را در شهرهای دیگری اسکان دهد.

 دستگاه‌های تشعشع‌سنجی که دولت در اختیار مردم قرار می‌دهد، میزان تشعشات را کمتر از آنچه که هست نشان می‌دهند.

در «فوکوشیما، ۳۶۰ درجه» تصاویری از خانه‌های ویران‌شده و بقایای نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما منتشر نشده است. در این کتاب درختان گلابی را می‌بینیم که شکوفه داده‌اند؛ مزارع برنج و کشتزارها را می‌بینیم و تصاویری از انسان‌هایی که نویسنده در سفرش به ژاپن به آنها برخورده است. زندگی به ظاهر به روال همیشگی‌اش ادامه دارد. فقط دستگاه تشعشع‌سنج است که در تصاویر این کتاب حقیقت فاجعه را افشاء می‌کند. تششعات رادیواکتیو نامرئی‌اند و در هر حال و به هر میزانی سرطان‌زا و خطرناک‌اند. این انسان‌ها هستند که میزان «قابل تحملی» برای تشعشعات رادیو اکتیو تعیین می‌کنند و مقرر می‌کنند که چه تعداد بیمار تشعشعی و قربانی اینگونه بیماری‌ها از نظر اجتماعی قابل تحمل است.
……..
برای خواندن مقاله در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.

Freitag, 14. März 2014

مردانگی به مثابه یک توهم جمعی/ مایکل کافمن

مردانگی به مثابه یک توهم جمعی/ مایکل کافمن


برگردان: نریمان رحیمی

در طول پنج یا ده هزار سال گذشته، مردان در سراسر جهان، جوامع پدرسالار را بر پایه اعمال کنترل مرد بر کودکان، بر همسر و بر دارایی ها سازمان داده اند. در واقع واژه "پدرسالاری" به معنی "قانون پدر" است. بیشتر ادیان، بازتاب دهنده تصویر اقتدار مردانه هستند. هنگامی که اولین دولت ها شکل گرفتند، گروه های بزرگی از مردان به چالش گروه های دیگر بر سر کنترل املاک و ثروت پرداختند. پدرسالاری امروزین در سراسر دنیا به شبکه در هم پیچیده ای از نهادها، ساختارها و روابط اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی تبدیل شده که اعمال کنترل توسط مردان را از نسلی به نسل دیگر انتقال می دهد. کنترل مردان نه تنها بر روی زنان و کودکان بلکه همچنین بر روی دیگر مردان بر پایه تقسیمات طبقاتی، نژادی، ملی، مذهبی، گرایش جنسی، سِنی و توانایی های جسمی و فکری اعمال می شود.

 
پدرسالاری امروزین سایه خود را در همه جا گسترده است، از پارلمان و مجلس و اتحادیه صنفی و اتاق مدیریت شرکت گرفته تا تیم ورزشی و کلیسا و خانواده و انجمن محلی، و حتی در کافه سر خیابان.

برای خواندن کل مقاله در منبع روی تیتر آن کلیک کنیم.
برای خواندن در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم. 


Samstag, 8. März 2014

عجیب ترین شغل دنیا: تقدیم به همه زنان خانه‌دار٬ الهه بقراط


عجیب ترین شغل دنیا: تقدیم به همه زنان خانه‌دار٬ الهه بقراط

زنان خانه‌دار، کار خود را با مزد شوهر «تاخت» می‌زنند. این یعنی یک درآمد در ازای دو کار! لیکن این «داد و ستد» بین زنان خانه‌دار و شوهران شاغل را می‌توان نوعی معامله پنهان نامید که در آن هر دو نقش تاریخی زن و مرد را می‌پذیرند. پرده برداشتن از این تقسیم نقش، از نظر عاطفی- روانی، رابطه زن و مرد را تا حد یک رابطه کاسبکارانه کاهش می‌دهد. رابطه‌ای که در آن شاید بیشتر دل آدم به حال شوهر بسوزد چرا که در صورت بیکار شدن، ارزش خویش را از دست می‌دهد و از ایفای نقش خود باز می‌ماند حال آنکه زن هم چنان به خانه‌داری ادامه می‌دهد! 
زن خانه‌دار کیست و خانه‌داری چیست؟ مگر «پیش پا افتاده‌تر» و «بی‌اهمیت‌تر» از این موجود و این «کار» هم وجود دارد؟ در دورانی که زن و مرد در عرصه آموزش و بازار کار و تولید به رقابت مشغول‌اند، چه جای سخن از خانه و خانه‌داری است؟ اتفاقا نکته همین جاست.

زن خانه‌دار
زن خانه‌دار عبارت از کسی است که چه شاغل باشد و چه نباشد، بار عمده‌ترین کارهای خانه را اعم از پخت و پز و بچه‌داری، جابجایی ظروف و شست و شو، لباس‌شویی و جمع‌آوری آنها و نظافت حمام و مستراح و دست‌شویی و آشپزخانه، رسیدگی به دکوراسیون و گل و گیاه و گردگیری و تا اندیشیدن به برنامه غذایی و برنامه‌های دیگر خانوادگی بر دوش دارد.
زن خانه‌دار عملا به معنای زنی نیست که خارج از خانه شغلی ندارد. اینکه در پرسش‌نامه‌ها زنان شاغل در برابر پرسش مربوط به اشتغال، نام شغل خویش را می‌نویسند و زنانی که بیرون از خانه شغلی ندارند می‌نویسند: «خانه‌دار» دقیق و واقعی نیست. واقعی آن است که زنان شاغل علاوه بر ذکر شغل خویش، به خانه‌دار بودن خویش نیز اشاره کنند و زنان خانه‌دار نیز مشاغلی را که در خانه خویش بر عهده دارند، بنویسند. لیکن نه برای پرسش‌نامه‌ها و نه برای فرهنگ هزاران ساله، این حقیقت اهمیتی ندارد.
همه زنان چه تحصیل‌کرده باشند و چه بی‌سواد و یا کم‌سواد، چه سرشار از توانایی فکری باشند و چه نباشند، باید امر خانه‌داری را به منزله وظیفه مسلم خویش بپذیرند.
اینکه کسانی به دلیل وضع مادی بهتر، زنان و مردانی را استخدام می‌کنند تا از بچه‌هایشان مراقبت کنند یا امر پخت و پز و خرید و غیره را انجام دهند، موضوع دیگری است چرا که در چنین حالتی، تمام این کارها دیگر کار «بی‌ارزش» و «پیش پا افتاده» یک زن خانه‌دار (چه شاغل چه غیرشاغل) نیست بلکه شغل «با ارزش» یعنی کاری است که به ازای آن مزد پرداخت می‌شود. به این ترتیب یک زن خانه‌دار که خود همه این کارها را انجام می‌دهد و در عین داشتن چندین شغل مانند کودک‌یاری، آشپزی، نظافت، خانه‌گردانی، در بسیاری موارد حسابداری و منشی‌گری و غیره، مزدی دریافت نمی‌کند، نه بیمه‌ای دارد و نه بازنشستگی به او تعلق می‌گیرد، وظایفی را انجام می‌دهد که برای برخی شغل و منبع درآمد مسلم محسوب می‌شود و در اقتصاد مملکت به حساب می‌آید.
زن خانه‌دار مزدی دریافت نمی‌کند، چرا که وظایف «بدیهی» و «تاریخ» خود را انجام می‌دهد لیکن بر اساس انجام این وظایف نمی‌تواند مستقلا بیمه شود، چون مزدی دریافت نمی‌کند و نمی‌تواند حق بیمه بپردازد. در مورد بازنشستگی نیز از یک سو به دلیل نداشتن حقوق ماهانه قادر نیست حق بازنشستگی را بپردازد و از سوی دیگر برای «شغل خانه‌داری» که مثل عروسک‌های روسی چندین کار را در شکم خود پنهان دارد، اصولا دوران بازنشستگی وجود ندارد! در یک کلام کار عظیم زنان خانه‌دار در اقتصاد یک کشور و درآمد سرانه و ملی مطلقا به حساب نمی‌آید و به این ترتیب اگرچه چرخ‌های معینی از خانواده و جامعه را می‌گرداند، لیکن فاقد ارزش مادی است. ارزش معنوی آن نیز حکایت «حلوای نسیه» است.
آدام اسمیت نخستین دانشمندی است که به این نکته پرداخته است. در سالهای اخیر نیز مطالعات گسترده‌ای چه از جانب مدافعان حقوق زنان و چه از جانب اقتصاددانان در زمینه ارزش اقتصادی کار «خانه‌داری» صورت گرفته است.

قدیمی‌ترین «شغل»

خانه‌داری، قدیمی‌ترین و در عین حال عجیب‌ترین «شغل» دنیاست. ساعات کار در این شغل متنوع، هشت یا نه ساعت در روز نیست بلکه بیست و چهار ساعته است و بدون نوبت (البته اگر همسر چندزنه نباشد!) خانه‌داری نه تنها تعطیلات آخر هفته ندارد، بلکه در آخر هفته اضافه کاری هم دارد. زن خانه‌دار از مرخصی سالانه نیز بی‌بهره است چرا که اصولا تصور چنین امری در مورد شغل خانه‌داری مضحک به نظر می‌رسد. زن خانه‌دار که نمی‌تواند بگوید از فردا به مرخصی می‌رود و دست به سیاه و سفید نزند! مرخصی زنان شاغل نیز در حقیقت، فراغت از کار بیرون است!
اینکه یک زن خانه‌دار، شغلی هم خارج از خانه داشته باشد، تغییری در انجام وظایف خانه‌داری او نمی‌دهد. مهم‌ترین پیامد مثبت شغل بیرون از خانه، استقلال اقتصادی زن است. البته اگر درآمد او کمک خرج به حساب نیاید. با این همه یک زن در درجه نخست، معمولا خانه‌دار است و بعد آموزگار، کارگر، مهندس، پزشک، کارگردان و یا شاعر! اگر هم تناقض بین «خانه‌داری» و «شغل» به سود دومی حل شود، همواره توقع انجام وظایف خانه‌داری از او وجود دارد.
در مصاحبه‌هایی که با زنان وکیل و وزیر و یا زنانی که دارای دیگر موقعیت‌های اجتماعی یا سیاسی هستند، انجام می‌گیرد، حتما یکی از پرسش‌ها راجع به همین تناقض است و اغلب پاسخ یا این است که خانم‌های مربوطه می‌توانند در کمال مهارت و فداکاری به شغل‌های خانه‌داری خویش نیز بپردازند و یا اینکه «متأسفانه» نمی‌توانند آنگونه که باید و شاید به وظیفه خانه‌داری خویش عمل نمایند و از این بابت در برابر شوهر و فرزند شرمنده‌اند! بسیاری از زنان نیز بار این سرزنش را که انجام وظایف خانگی خویش را فراموش کرده و یا فدای موقعیت اجتماعی و «ترقی» ساخته‌اند، بر دوش می‌کشند. در یک مهمانی، میزبان که مهندس بود و همسرش نیز شغلی همانند او داشت در حالی که غذایی را که توسط مستخدم‌شان آماده شده بود می‌خورد با دلخوری و کنایه گفت: «ما که دیگر دست‌پخت خانم را فراموش کرده‌ایم. من دلم می‌خواهد که او برایمان غذا درست کند». در یک گفت و گو خانم خانه‌داری که خارج از خانه شغلی نداشت، انجام تمام کارهای خانه را «وظیفه» خویش می‌دانست چرا که معتقد بود وقتی شوهر «پول» می‌آورد، زن هم باید کارهای خانه را انجام دهد.
بد نیست کمی بیشتر در این نکته که ورد زبان بسیاری از زنان خانه‌دار و شوهران شاغل است، دقیق شویم. این نوع زنان خانه‌دار، کار خود را با مزد شوهر «تاخت» می‌زنند. در واقع آنها مزد و حقوق شوهر را که به ازای کار دیگری خارج از خانه دریافت می‌شود، و یا به عبارت دیگر «خرج خانه» و نیز خرج خورد و خوراک و آرایش و لباس خویش را به حساب مزد خود به ازای کار خانه‌داری خویش می‌گذارند. این واقعیت در اقتصاد، یعنی یک درآمد در ازای دو کار! لیکن در حقیقت، این «داد و ستد» بین زنان خانه‌دار و شوهران شاغل را می‌توان نوعی معامله پنهان نامید که در آن هر دو انجام کارهای خانه را توسط زن (نقش تاریخی زن) و کار بیرون و پول در آوردن را توسط شوهر (نقش تاریخی مرد) می‌پذیرند. پرده برداشتن از این تقسیم نقش، از نظر عاطفی- روانی، پیوند خانوادگی و رابطه زن و مرد را تا حد یک رابطه کاسبکارانه کاهش می‌دهد. رابطه‌ای که در آن شاید بیشتر دل آدم به حال شوهر بسوزد چرا که در صورت بیکار شدن، ارزش خویش را از دست می‌دهد و از ایفای نقش خود باز می‌ماند حال آنکه زن هم چنان به خانه‌داری ادامه می‌دهد! در چنین رابطه‌ای سخن نه بر سر زحمت و نقش سازنده مرد و همکاری و هم‌دوشی دو انسان در پیشبرد زندگی خانوادگی، بلکه بر سر «درآمد» و پولی است که شوهر به خانه می‌آورد و در صورت حذف آن (مثلا در اثر بیکاری یا بیماری) نقش او هم در خانواده حذف می‌شود. از این روست که باید تأکید کرد، این تقسیم نقش تاریخی تنها به زیان زنان نیست.
امروز در کشورهای غرب از «مردان خانه‌دار» سخن می‌رود. امکانات آموزشی و برخورداری زنان از تخصص و کیفیت‌های شغلی موجب شده است که بسیاری از آنان شاغل شوند در حالی که همسرانشان شغلی به دست نمی‌آورند و مجبورند در خانه بمانند. البته وجود حقوق «بیکاری» در اغلب این کشورها باعث می‌شود تا وابستگی اقتصادی همسران به یکدیگر بسیار کم‌رنگ و یا اصلا محو شود. لیکن یک گشت و گذار در زندگی روزمره «مردان خانه‌دار» در این کشورها نشان می‌دهد که «خانه‌دار شدن» مدرن آنان زمین تا آسمان با «خانه‌دار بودن» تاریخی زنان تفاوت دارد. شاید اصطلاح «خانه‌نشینی» در مورد این مردان بیکار دقیق‌تر و واقعی‌تر باشد چرا که بار عمده خانه‌داری سنتی همچنان بر دوش همسران شاغل آنان است که پس از بازگشت از کار و در تعطیلات می‌باید آنها را به انجام برسانند.
روزی یکی از همکارانم که دو فرزند خردسال دارد، پس از گفت و گوی تلفنی با شوهرش که در خانه بود با عصبانیت گوشی را گذاشت و رو به ما گفت: «چه پررو! می‌گوید یادش رفته غذا درست کند!» هیچ زنی، آن هم با دو بچه کوچک، هرگز چنین «امر مهمی» را فراموش نمی‌کند!

نقش دوگانه زن

ریشه‌های این نگرش که امور خانه‌داری را وظیفه بدیهی و مسلم زنان می‌داند، آنچنان در طول قرن‌ها در آموزش و تربیت اجتماعی و خانوادگی تنیده شده است که همه آن را روشن و پذیرفته می‌دانند. یک نماد آن، تدریس «خانه‌داری» (شامل بچه‌داری، آشپزی، نظافت، مهمان‌داری، خیاطی و غیره) در دبیرستان‌های دخترانه است. حتا در بسیاری از خانواده‌ها، فرزندان پسر توقع ارایه «خدمات» را از جانب مادر و خواهر خود دارند. توقعی که بعدها می‌باید به همسرانشان منتقل شود. تو گویی «خانه‌داری» پدیده‌ای ژنتیک و یا ناشی از هورمون‌های زنانه است! حتما هستند زنانی که با کمال میل خانه‌داری می‌کنند. میل و دلخواه آنان پذیرفتنی و سزاوار احترام است، درست مانند تمایلی که کسان دیگر به فعالیت‌ها و شغل‌های دیگر نشان می‌دهند. مسئله اما بر سر همین «میل» یا «وظیفه»، «انتخاب» یا «تحمیل» است. مسئله بر سر تقسیم نقش‌هاست.
جامعه مردسالار و نیز سنتی از یک سو با پدیده آموزش گسترده زنان و اشتغال آنان روبروست (امری ناگزیر که بدون آن گردش چرخ‌های اقتصاد و گردش پول تصورناپذیر است) و از سوی دیگر بدیلی برای نقش سنتی زنان در خانه و خانواده ندارد. به همین دلیل از زنان می‌ خواهد، یا دقیق‌تر بگوییم، آنها را وا می‌دارد تا بار نقش سنتی و مدرن خویش را همزمان بر دوش کشند. هنگامی که مردان همچنان در همان نقش تاریخی خویش ظاهر می‌شوند، و زنان با ایفای نقش دوگانه (اندرونی، بیرونی) روبرو هستند، تغییر و تحول ساختاری از جمله تبدیل خانواده‌های بزرگ به کوچک و تغییر شکل خانواده ناگزیر می‌گردد. چگونگی این دگرگونی‌ها عمدتا به امکانات تکنیکی و اجتماعی و فرهنگی‌ای بستگی دارد که از طریق علوم، دولت‌ها، آموزش و پرورش و نیز نیروی عظیم رسانه‌ های همگانی در اختیار جوامع قرار می‌گیرد. امروزه بخشی از کارهای خانه‌داری در بسیاری از کشورهای «پیش‌رفته» به صورت مشاغل گوناگون بین مهد کودک، رستوران‌ها، کارخانه‌های غذاهای آماده، سرویس‌های «پیتزارسانی»، برنامه‌های کامپیوتری، خدمات بانک‌ها و فروشگاه‌ها، سازندگان دستگاه‌های مختلف پخت و پز و شست و شو و غیره تقسیم شده است. ارائه این خدمات گسترده توسط زنان و مردانی انجام می‌گیرد که بر خلاف خانه‌داران سنتی آن را شغل خویش دانسته و به ازای آن «مزد» دریافت می‌کنند و در عین حال همواره کابوس بیکاری، این معضل مدرن را در پیش چشم دارند.
زنان خانه‌دار اگر از بیمه مستقل و حقوق بازنشستگی برخوردار نیستند، در عین حال خطر بیکاری نیز آنها را تهدید نمی‌کند! گذشته از این طنز جدی باید گفت هنوز راه درازی در پیش است تا خانه‌داری مفهوم خویش را به منزله وظیفه مسلم و بدیهی زنان شاغل و غیرشاغل در حافظه فرد و جامعه از دست بدهد.
کیهان شماره 753 / 22 آوریل 1999/ 2 اردیبهشت

تلاش سيمون دوبوووار برای تطبيق با پيرامون مردانه، تلاشی بود برای غلبه بر ضعف‌هايی که وی آنها را "عيوب زنانگی" می‌ناميد. ولی اگر برابری و يا تبعيض مفاهيمی اجتماعی و حقوقی هستند، تفاوت اما پديده‌ای است طبيعی. از همين نکته دوبوووار در معنای "من" و "ديگری" دچار التقاط می‌شود و تا آنجا پيش می‌رود که می‌گويد: زن "با شبيه گرداندن خود به مردهاست که خود را می‌رهاند"! ولی چرا زن نبايد مثل خودش فکر کند، عمل کند، اقدام کند و بيافريند؟ به چه دليل تفاوت‌های دو جنس را بايد انکار کرد؟ و چرا زنانگی نبايد وجود داشته باشد؟

Freitag, 7. März 2014

جین گودال و شانپانزه ها - فیلم مستند



 فیلم مستند و طولانی از زندگی و تحقیقات جین گودال
دیدن فیلم آنلاین 
Jane's Journey

 لینکهای دیگرJane Joodall

وندا و لحظه ی آزادی
Wounda's Journey: Jane Goodall releases chimpanzee into forest

 فیلم کوتاهی از لحظه ی آزادی شامپانزه هایی که بعد از 30 سال از قفس آزمایشگاههای تحقیقاتی آزاد شدند.
 http://youtu.be/KCqYY-bZumU
Chimps Seeing Daylight After 30 Years of Caged Lab Experiments

 نظر جین گودال در مورد آزمایش بروی شامپانزه ها
  Jane Goodall on Chimpanzee Experimentation

 فیلم کوتاهی از لحظه ی آزادی شامپانزه ها از قفس آزمایشگاههای تحقیقاتی
100 Retired Lab Chimps See Sky for First Time

فیلم مستند و طولانی از زندگی شامپانزه ها
Nature Documentary : A Chimpanzee's Tale
http://youtu.be/M7FPw_GzZJw